لیست شاعران
مجموعه اشعار عاشقانه اجتماعی

فراقت کاش هر دم کار بر من سخت تر گیرد


فراقت کاش هر دم کار بر من سخت‌تر گیرد

که تا هر کس مرا بیند، دل از مهر تو برگیرد

 

راهب اصفهانی



ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست


ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد

 

حافظ



نیست از چاه زنخدان بتان قسمت ما


نیست از چاه زنخدان بتان قسمت ما

غیر آبی که ز حسرت به دهان می‌گردد

 

قزوینی هندی



هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد


هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد

بی‌گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

 

سعدی



مجنون که به دیوانه گری شهره ی شهر است


مجنون که به دیوانه‌گری شهره‌ی شهر است

در دشت جنون همسفر عاقل ما بود

 

فرخی یزدی



حسن روز افزون او را دید چون ماه تمام


حسن روز افزون او را دید چون ماه تمام

اندک اندک روی خود از شرم پوشیدن گرفت

 

واقف لاهوری



درس ادیب اگر بود زمزمه‌ی محبتی


درس ادیب اگر بود زمزمه‌ی محبتی

جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را

 

نظیری نیشابوری



مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار


مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار

ور نه مستوری و مستی همه کس نتواند

 

حافظ



قربان آن غارتگرم کان دل نه تنها میبرد


قربان آن غارتگرم کان دل نه تنها می‌برد

تاراج جان هم می‌کند، دین هم به یغما می‌برد

 

اشرف مازندرانی



دل ندانم ز خدنگ که به خون خفت ولی


دل ندانم ز خدنگ که به خون خفت ولی

این قدر هست که مژگان تو خون آلود است

 

یغما جندقی



بس که حرف حق کسی در دهر نتواند شنید


بس که حرف حق کسی در دهر نتواند شنید

گیرد اول در اذان گفتن مؤدن، گوش را

 

صائب تبریزی



گه دهانت جان ستاند گاه خالت دل برد


گه دهانت جان ستاند، گاه خالت دل برد

در کتاب آفرینش نقطه‌ای بیکار نیست

 

فانی کشمیری



افتادن و برخاستن باده پرستان


افتادن و برخاستن باده پرستان

در مذهب رندان خرابات نماز است

 

غنی کشمیری



اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست


اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست

چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است

 

صائب تبریزی



عشقی که رفته رفته جنون آورد چه سود ؟


عشقی که رفته رفته جنون آورد چه سود ؟

دیوانه گشتن از نگه اولین خوش است

 

مسیح کاشانی