لیست شاعران
مجموعه اشعار عاشقانه اجتماعی

همچو سوزن دایم از پوشش گریزانیم ما


همچو سوزن دایم از پوشش گریزانیم ما

جامه بهر خلق می‌دوزیم و عریانیم ما

 

غنی کشمیری



می برد ره به کمال آدم خاکی ز سفر


می‌برد ره به کمال آدم خاکی ز سفر

می‌شود کاسه‌ی گل، ساخته از گردیدن

 

غنی کشمیری



بالش خوبان دگر از پر است


بالش خوبان دگر از پر است

شوخ مرا فتنه به زیر سر است

 

غنی کشمیری



سر رشته ی تحریر نیفتاد به دستم


سر رشته‌ی تحریر نیفتاد به دستم

جز خط کف دست مرا دست خطی نیست

 

غنی کشمیری



هر حلقه ی زلف تو دهانی شده از شوق


هر حلقه‌ی زلف تو دهانی شده از شوق

بگذار که یک بار ببوسد کف پایت

 

غنی کشمیری



حیف باشد در وفا کم بودن از رنگ حنا


حیف باشد در وفا کم بودن از رنگ حنا

عمر آن بهتر که در پای نگار آخر شود

 

غنی کشمیری



زند ربط به هم پیوستگان را گفتگو بر هم


زند ربط ِ به هم پیوستگان را گفتگو بر هم

سخن چون در میان آید، دو لب از هم جدا گردد

 

غنی کشمیری



رفیق اهل غفلت هر که شد از کار می افتد


رفیق اهل غفلت هر که شد از کار می‌افتد

چو پایی خفت پای دیگر از رفتار می‌افتد

 

غنی کشمیری



تا بود گفتگو سخنم نا تمام بود


تا بود گفتگو سخنم نا تمام بود

نازم به خامشی که سخن را تمام کرد

 

غنی کشمیری



گر کسی می نخرد غم مخور ای باده فروش


گر کسی می نخرد غم مخور ای باده فروش

این متاعی است که چون کهنه شود، بیش بهاست

 

غنی کشمیری



افتادن و برخاستن باده پرستان


افتادن و برخاستن باده پرستان

در مذهب رندان خرابات نماز است

 

غنی کشمیری



در هر نماز دست به زانو چرا زند ؟


در هر نماز دست به زانو چرا زند ؟

زاهد اگر ز کرده پشیمان نگشته است

 

غنی کشمیری