زاهد نکند گنه که قهاری تو
ما غرق گناهیم که غفاری تو
رفیعی کاشانی
خوش آن دم کان پری رو بهر تسکین دل زارم
سخن گوید به غیر و باشدش روی سخن با من
تاجری خراسانی
خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش
بنماند چیزش الا هوس قمار دیگر
مولوی
گویند مردمان که به میخانهها مرو
اینها حکایتی است که باید شنید و رفت
حاجی گیلانی
چه آتشی تو ندانیم و این چه تأثیر است
که هر که دورتر از توست بیشتر سوزد
روشنی همدانی
یک بوسه از رخت ده و یک بوسه از لبت
تا هر دو را چشیده بگویم کدام به
ابوالقاسم میرفندرسکی
دستی به دامن تو و دستی به آسمان
دستی دگر کجاست که خاکی به سر کنم ؟
آشفته ایروانی
یعقوب گریه کن که شفایت نمیدهد
پیراهنی که بوی زلیخا گرفته است
محسن عابدی
هشتاد ضربه حکم حقیری است محتسب
دارم بزن که مستیام از حد گذشته است
یاسر قنبرلو
هر کس که حسن داشت شهید جمال شد
قالی به دار رفتهی زیبایی خود است
محمود حبیبی
نمیگویم چه کردی با دل من چون نمیخوانند
تمام نوحه خوانان گاه بعضی از مقاتل را
اعظم سعادتمند
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
قیصر امینپور
مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست
همه با قافیهی عشق مصیبت دارند
محمد علی جوشایی
گوش تا گوش به صحرا بخرام و نهراس
شیرها خاطرشان هست که آهوی منی
مهدی فرجی
کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم ؟
علیرضا قزوه