نصیبم از تو به جز قلب پاره پاره چه بود ؟
به جز دوای کم و درد بیشماره چه بود ؟
به فکر فتح، به میدان عشق رو کردیم
تو آمدی سپر انداختیم، چاره چه بود ؟
تو آمدی که ببینند عاشقان جهان
دل تو را و بفهمند «سنگ خاره» چه بود ؟
به برق چشم خود آنگونه سوختی ما را
که پاک بردهای از یادمان شراره چه بود ؟
کمان کشیدی و شک کردی و رها کردی
به قصد کار چنین خیر، استخاره چه بود ؟
تو ـ قلب سوخته ـ یک بار خام عشق شدی
به حیرتم ز تو این جرأت دوباره چه بود ؟
سجاد رشیدی پور
29 اکتبر 2016