دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد
آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست
از آتش سودای تو و خار جفایت
آن کیست که با داغ نو و ریش کهن نیست
بسیار ستمکار و بسی عهدشکن هست
اما به ستمکاری آن عهدشکن نیست
در حشر چو بینند بدانند که وحشی است
آن را که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست
وحشی بافقی
28 سپتامبر 2015