بیا بدر کفنم را
که خسته کرده تنم را
ببین که سوخته داغی
بدن بدن بدنم را
بگو که بغض گرفته
گلوی دم زدنم را
صدای من شو و بشکن
سکوت شب شکنم را
که شاهدی و شنیدی
به هر دری زدنم را
تو زندهای که بگویی
نگفتهی سخنم را
هنوز بوی تو دارد
چو بو کنی دهنم را
ببین سیاهی گیسم
بگو شکن شکنم را
عاطفه طیه