جز خویش مجو رغبت دیدار کس از ما
یا اینکه بگو هجر بگیرد نفس از ما
ما قافلهی پیرهن حسن تو هستیم
بو میشنوی جای صدای جرس از ما
یا امر کن از بال و پرم سرمه بگیرند
یا اینکه بشویند گناه قفس از ما
لطفی کن و دریاب مرا تا نفسی هست
زیرا اثر از ما نتوان یافت پس از ما
ما را هوس آن است که با مرگ برقصیم
کو تیغ تو تا کام برآرد هوس از ما
در محکمهات نوبت و انصاف روا دار
اول تو ز ما جان بستان و سپس از ما
یک جلوه سفر کردن ما تا چمن از تو
چسبیدن دامان تو چون خار و خس از ما
محمد سهرابی
17 آگوست 2015