رفتی ولی کجا که به دل جا گرفتهای ؟
دل جای توست گر چه دل از ما گرفتهای
ای نخل من که برگ و برت شد ز دیگران
دانی کز آب دیدهی من پا گرفتهای ؟
ترسم به عهد خویش نپایی و بشکنی
این دل که از منش به تمنا گرفتهای
ای روشنی دیده، ببین اشک روشنم
تصمیم اگر به دیدن دریا گرفتهای
بگذار تا ببینمش اکنون که میرود
ای اشک از چه راه تماشا گرفتهای ؟
خارم به دل فرو مکن ای گل به نیشخند
اکنون که روی سینهی او جا گرفتهای
گفتی صبور باش به هجرانم اطهری
آخر تو صبر زین دل شیدا گرفتهای
اطهری کرمانی