لیست شاعران
مجموعه اشعار عاشقانه اجتماعی

آن چشم مست راه دلم را شبانه زد


آن چشم مست راه دلم را شبانه زد

این دزد تازه کار به دیوانه خانه زد

 

ایزد برای خلق زنخدان این پری

با سیب‌های نوبر شیراز چانه زد

 

انداخت شاعران قسم خورده را به بند

زلفت که لاف سلطنت عادلانه زد

 

گیسوی پر شکنج تو در آن شکنجه گاه

هشتاد ضربه بر تن من تازیانه زد

 

چشم تو و زبان من اینک ربوده‌اند

از هر که گوی حسن و غزل در میانه زد

 

بیهوده نیست شعر نوین با حضور ما

با دست رد به هر گل و بلبل نشانه زد

 

آن پشت چشم، پیش تو نازک نموده بود

این پیش من دم از غزل عاشقانه زد

 

از ذهن من گذشت همین چند لحظه پیش

این بوسه‌ای که بر یقه‌ی تو جوانه زد

 

علیرضا بدیع



رفتم که درین شهر نبینی اثرم را


رفتم که درین شهر نبینی اثرم را

لب‌های ترک خورده و چشمان ترم را

 

حاجت به رها کردنم از کنج قفس نیست

ای قیچی تقدیر مچین بال و پرم را

 

تنها شدم آن قدر که انگار نه انگار

با آینه آراسته‌ام دور و برم را

 

فردا چه طلب می‌کند آن یار که دیروز

دل برده و امروز طلب کرده سرم را

 

من ماهی دریایم و دل تنگم از این تنگ

ای مرگ به تعویق میفکن سفرم را

 

علیرضا بدیع



آورده است چشم سیاهت یقین به من


آورده است چشم سیاهت یقین به من

هم آفرین به چشم تو، هم آفرین به من

 

من ناگزیر سوختنم چون که زل زده‌ست

خورشید تیز چشم تو با ذره‌بین به من

 

ای قبله‌گاه ناز، نمازت دراز باد !

سجاده‌ات شدم که بسایی جبین به من

 

بر سینه‌ام گذار سرت را که حس کنم

نازل شده‌ست سوره‌ای از کفر و دین به من

 

یاران راستین مرا می‌دهد نشان

این مارهای سرزده از آستین به من

 

تا دست من به حلقه‌ی زلفت مزین است

انگار داده است سلیمان نگین به من

 

محدوده‌ی قلمرو من چین زلف توست

از عرش تا به فرش رسیده‌ست این به من

 

جغرافیای کوچک من بازوان توست

ای کاش تنگ‌تر شود این سرزمین به من

 

علیرضا بدیع