لیست شاعران
مجموعه اشعار عاشقانه اجتماعی

گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد


گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد

ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد

 

در تیر رس من گره انداخت به ابرو

آهسته کمان و سپر از دست من افتاد

 

بی‌دغدغه، بی‌هیچ نبردی، دلم آرام

در دام دو تا چشم دو شمشیر زن افتاد

 

می‌خواستم از او بگریزم دلم اما

این کهنه رکاب از نفس، از تاختن افتاد

 

لرزید دلم مثل همان روز که چشمم

در کشور بیگانه به یک هم وطن افتاد

 

در گیر خیالات خودم بودم و او گفت :

من فکر کنم چایی‌تان از دهن افتاد

 

سید حمیدرضا برقعی



روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده ام


روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده‌ام

بس که خود را در دل آیینه غمگین دیده‌ام

 

مو سپیدم، مو سپیدم، مو سپیدم، مو سپید

گرگ بالان دیده هستم، برف سنگین دیده‌ام

 

آه یک چشمم زلیخا، آن یکی یعقوب شد

حال یوسف را ببینم با کدامین دیده‌ام ؟

 

آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخند

یادم آمد، من تو را روز نخستین دیده‌ام

 

بیستون دیشب به چشمم جاده‌ای هموار بود

ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده‌ام

 

سید حمیدرضا برقعی