لیست شاعران
مجموعه اشعار عاشقانه اجتماعی

بگذار چشم مست تو افسونگری کند


بگذار چشم مست تو افسونگری کند

شب را شمیم زلف تو نیلوفری کند

 

بگذار گیسوان سیاهت بریزد و

انگشت‌های سرد مرا جوهری کند

 

پروانه‌ای سیاهم و ای کاش آتشی

یک شب مرا بگیرد و خاکستری کند

 

تنها شراب چشم خمار تو قادر است

میخانه را دوباره پر از مشتری کند

 

تلخ است این زمانه که باید شبانه‌روز

خنجر میان ما رفقا داوری کند

 

ما آهنین‌دلان به همین چرم دل‌خوشیم

تا کاوه‌ای بیاید و آهنگری کند

 

گهواره‌ای رها شده‌ام، کاش نیل غم

در حق من جفا نکند، مادری کند

 

پنداشت اینکه مثل خودش صاف و ساده‌ام

سنگی مرا به آینه یادآوری کند

 

سعید بیابانکی



با من چه کرده است ببین بی ارادگی


با من چه کرده است ببین بی‌ارادگی

افتاده‌ام به دام تو ای گل به سادگی

 

جای ترنج، دست و دل از خود بریده‌ام

این است راز و رمز دل از دست دادگی

 

ای سرو، ذکر خیر تو را از درخت‌ها

افتادگی شنیده‌ام و ایستادگی

 

جانی زلال دارم و روحی زلال‌تر

آموختم از آینه‌ها صاف و سادگی

 

با سکه‌ها بگو غزلم را رها کنند

شاعر کجا و تهمت اشراف‌زادگی

 

سعید بیابانکی



به نام عشق که زیباترین سرآغاز است


به نام عشق که زیباترین سرآغاز است

هنوز شیشه‌ی عطر غزل درش باز است

 

جهان تمام شد و ماهپاره‌های زمین

هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است

 

هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت

که عشق حادثه‌ای خانمان برانداز است

 

پدر نگفت که چه رازی است این که تنها عشق

کلید این دل ناکوک ناخوش‌آواز است

 

به بام شاه و گدا مثل ابر می‌بارد

چقدر عشق شریف است و دست و دلباز است

 

بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق

چرا که سنگ صبور است و محرم راز است

 

ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد

کبوتری که زیاد بلندپرواز است

 

سعید بیابانکی