گلشن حسنی ولی بر آه سرد ما مخند
آه اگر یابی که تأثیر هوای سرد چیست
وحشی بافقی
گلشن حسنی ولی بر آه سرد ما مخند
آه اگر یابی که تأثیر هوای سرد چیست
وحشی بافقی
ای شاهباز دوری ما از تو لازم است
گنجشک را چه زهرهی همآشیانیت
وحشی بافقی
به خشکسال وفا رستی ای گیاه محبت
بریز برگ که ابر امید آب ندارد
وحشی بافقی
ملک دل را سپه ناز به یغما آمد
دیده را مژده که هنگام تماشا آمد
وحشی بافقی
کمینه خاصیت عشق جذبهایست که کس را
ز هر دری که پرانند بیش، بیشتر آید
وحشی بافقی
شرح دردم از زبان غیر پرسیدن چرا ؟
میکنی چون لطف باری از زبان خود بپرس
وحشی بافقی
وحشی ببین که یار به عشرت سرا نشست
بیرون در گذاشت به حال سگان مرا
وحشی بافقی
به اغیار از تو این گرم اختلاطیها که من دیدم
عجب نبود اگر چون شمع دارم اشکباریها
وحشی بافقی
گوشهی ناامیدیام داد ز صد بلا امان
هست قفس حصار جان مرغ شکستهبال را
وحشی بافقی
صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام
ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم
وحشی بافقی