این همه رنج کشیدیم و نمیدانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
هوشنگ ابتهاج
این همه رنج کشیدیم و نمیدانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
هوشنگ ابتهاج
ز بس که بال زد دلم به سینه در هوای تو
اگر دهان گشودمی کبوتری در آمدی
هوشنگ ابتهاج
طرب میانهی خوش نیست با منش، چه کنم ؟
خوشا غم تو که با ما کنار میآید
هوشنگ ابتهاج
چه غریب ماندی ای دل، نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری
هوشنگ ابتهاج