ز تو ای گل نتوان یافت که با ما به چه رنگی
نه به مهری، نه به کینی، نه به صلحی، نه به جنگی
عنایت اصفهانی
ز تو ای گل نتوان یافت که با ما به چه رنگی
نه به مهری، نه به کینی، نه به صلحی، نه به جنگی
عنایت اصفهانی
چو رسم به طرف کویت خبرت ز کس نجویم
که مباد بر زبانی گذرد حکایت از تو
عنایت اصفهانی
نقش بیداد ز لوح دل او گریه نبرد
آن چه بر سنگ نگارند به باران نرود
عنایت اصفهانی