درمان دل ما نشود جز به تبسم
عشاق تو بیمار همین طرز علاجاند
صیدی تهرانی
به حیرتم که چه سان میخورد به دل تیرت
تو را که هیچ نظر نیست بر نشانهی خویش
صیدی تهرانی
به آفتاب از آن رو شباهتی دارد
که دیده را به رخش طاقت تماشا نیست
صیدی تهرانی
ز پرسشت دلم از کار رفت و میترسم
که بر غرور حمل کنی بیزبانی را
صیدی تهرانی