لیست شاعران
مجموعه اشعار عاشقانه اجتماعی

نداد بوسه و این با که میتوان گفتن


نداد بوسه و این با که می‌توان گفتن؟

که تلخکامی ما ز آن دهان شیرین است

 

رهی معیری



ز فیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را


ز فیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را

شراب با من افسرده جان چه خواهد کرد؟

 

رهی معیری



تار و پود هستی ام بر باد رفت اما نرفت


تار و پود هستی‌ام بر باد رفت، اما نرفت

عاشقی‌ها از دلم، دیوانگی‌ها از سرم

 

رهی معیری



چنان ز خاطر اهل جهان فراموشیم


چنان ز خاطر اهل جهان فراموشیم

که سیل نیز نگیرد سراغ خانه‌ی ما

 

رهی معیری



نبود گوهر یک دانه ای در این دریا


نبود گوهر یک‌دانه‌ای در این دریا

و گر نه چون صدف آغوش می‌گشودم من

 

رهی معیری



به باغبانی بی حاصلم بخند ای برق


به باغبانی بی حاصلم بخند ای برق !

که لاله کاشتم و خار و خس درودم من

 

رهی معیری



امشب رهی از میکده بیرون ننهم پای


امشب رهی از میکده بیرون ننهم پای

آزرده‌ی دردم، دو سه پیمانه بسم نیست

 

رهی معیری



من که بیدارم از جدایی توست


من که بیدارم از جدایی توست

تو چرایی به نیمه شب بیدار ؟

 

رهی معیری