لیست شاعران
مجموعه اشعار عاشقانه اجتماعی

مپرس از چه چنین سر به میله میزنم امشب


مپرس از چه چنین سر به میله می‌زنم امشب

به مرغ خانگی از کار بال و پر چه توان گفت ؟

 

حسین جنتی



تا قفس هست مرا لذت آزادی نیست


تا قفس هست مرا لذت آزادی نیست

هر کجا در همه آفاق اسیریست منم

 

حسین جنتی



بر نمی خیزند مردانی که بر می خاستند


بر‌نمی‌خیزند مردانی که بر‌می‌خاستند

جاده‌ی فتحم، به درد بی غباری مانده‌ام

 

حسین جنتی



شادی ام با دیگران است و غمم سهم خودم


شادی‌ام با دیگران است و غمم سهم خودم

باغ انگورم که در درد خماری مانده‌ام

 

حسین جنتی



هیچ کس از همه ی شهر خریدارم نیست


هیچ کس از همه‌ی شهر خریدارم نیست

مشتری شیشه و من جنس دکانم سنگ است

 

حسین جنتی



کجروی های فضیل این نکته را معلوم کرد


کجروی‌های «فضیل» این نکته را معلوم کرد :

عشق حتی بار کج را هم به منزل می‌کشد

 

حسین جنتی



آتش بزن مرا و به خاکسترم نشان


آتش بزن مرا و به خاکسترم نشان

اما گمان مدار که این آخر من است

 

حسین جنتی



بر سینه ات مدال شجاعت توهم است


بر سینه‌ات مدال شجاعت توهم است

کاین، دسته‌ی فرو شده‌ی خنجر من است

 

حسین جنتی



من سکه ام که یک طرفم خط ساده ایست


من سکه‌ام که یک طرفم خط ساده‌ای است

شیر درنده آن طرف دیگر من است

 

حسین جنتی



حدود پر زدنم را به من نشان داده است


حدود پر زدنم را به من نشان داده است

همان که بال نداده است و آسمان داده است

 

حسین جنتی



سیاست نیست اسرار نهان با دوستان گفتن


سیاست نیست اسرار نهان با دوستان گفتن

بسا پیک امین در جامه‌ی جاسوس برگردد

 

حسین جنتی



تو را که حسرت یک خواب طاقباز نخوردی


تو را که حسرت یک خواب طاقباز نخوردی

ز دشنه‌های فرومانده در کمر چه توان گفت ؟!

 

حسین جنتی



گفت آب و دانه هست کجا بهتر از قفس ؟


گفت : آب و دانه هست، کجا بهتر از قفس ؟

محض جواب او پر و بالی به هم زدیم …

 

حسین جنتی



خدا کناد که ای دوست بین ما چیزی


خدا کناد که ای دوست، بین ما چیزی

به هم اگر بخورد، استکان ما باشد !

 

حسین جنتی